خواستن توانستن نیست!
فهرست مطالب
چرا خواستن توانستن نیست؟
خواستن توانستن نیست. بیایید باهم روراست باشیم، همه ی افراد روی زمین بارها سعی کرده اند به زندگی خود بهبود ببخشند و هربار ناامیدانه به روال گذشته بازگشتهاند. گاهی وقت ها نیروی اراده تان را به کار گرفته اید تا عادت های غلط در زندگیتان را کنار بگذارید. اما بعد از مدتی کوتاه دوباره همان رفتارهای گذشته را تکرار کرده اید. پیش از شروع سال با خود قرار گذاشته اید که مسیری تازه را در پیش بگیرید. اما با ورود به سال جدید همه چیز به همان روال گذشته برمیگردد و هیچ تغییری ایجاد نشده است. همواره افراد اهدافی بزرگ برای خود در نظر میگیرند ولی با وجود تلاش های زیاد به این اهداف نمیرسند. با نگاهی اجمالی به همه این شکست ها در مییابیم که مشکل از خود فرد است. نباید شکست هایتان را برگردن نبود ثبات قدرت درونی یا نیروی اراده بیندازید فقط باید تکلیف خود را با زندگی روشن کنید.
نیروی اراده چیست؟
نیروی اراده و قدرت اعمال اراده در زندگی در دنیای امروزه به صورت موضوعی مطرح شده است و معمولا همیشه با فشارهای زیادی از سوی گروههای مختلف همراه بوده است. بر اساس بررسی سالانه استرس، در انجمن روانشناسی آمریکا، فقدان نیروی اراده را علت اصلی ناکامی افراد در رسیدن به اهدافشان دانسته اند. پژوهشگران در سراسر دنیا در حال مطالعه بر روی چگونگی تقویت اراده افراد و غلبه بر کاهش سهم این نیرو هستند. اگر بخواهیم بی پرده سخن بگوییم نیروی اراده مخصوص افرادی است که میدانند واقعاً از زندگی چه می خواهد و اهداف مشخصی را دارند. اگر برای انجام کاری نیاز به کمک گرفتن از نیروی اراده دارید درگیری درونی آشکاری در وجودتان به وجود میآید. برای مثال ناگهان هوس خوردن فست فود میکنید و همزمان به فکر سلامتی تان میافتید. میخواهید بر روی کارهایتان تمرکز کنید ولی دلتان میخواهد بیشتر بخوابید. دوست دارید تمام وقت تان را در کنار دوستانتان سپری کنید اما نمیتوانید چشم از صفحه تلفن همراهتان بردارید. طبق پروژه های روانشناسی نیروی اراده شما مانند ماهیچه ها عمل میکند.
این نیرو منبعی محدود است که هرچه از آن بیشتر استفاده کنید اثرش کمتر میشود در نتیجه تا پایان عمر ماهیچه نیروی اراده شما رو به زوال می رود و کاملاً بی دفاع و ضعیف می شوید به حدی که دیگر قادر به جلوگیری از خوردن و عده های شبانه و هدر رفتن زمان خود نیستید.
چند راهکار پیشنهادی برای فهم بهتر جمله: “خواستن توانستن نیست.”
هر چیزی را که با تصمیمات شما در تصادف است حذف کنید! کاهش نوعی بهرهوری است.
در اواخر فیلم میان ستاره ای کوپر و برند سعی میکنند خودشان را از جبر سیاه چاله ای که نزدیکشان است دور کند با این حال فشار گرانشی زیادی آنها را به عقب میراند. برای فرار از آن شرایط آنها باید حداقل همان مقدار فشاری که نیروی گرانش روی آنها وارد می کند به کار بگیرند قانون سوم حرکت نیوتن میگوید: برای هر عملی عکس العملی برابر و معکوس وجود دارد.
آن دو فضانورد استراتژیای برای نجات از آن شرایط ریختند آنها تلاش کردن تا از بیشترین سوخت موشکی که در موشکهای خودشان است استفاده کنند با وجود این کوپر میدانست که انرژی حاصل از سوخت موشک ها هنوز آن قدر کافی نیست تا آنها را از آنجا خارج کند بنابراین برای نجات برند جانش را فدا کرد. هنگامی که موشک شتاب اولیه و کافی می گیرد که قسمتی از سفینه را که خودش در آنجاست از طرف اصلی جدا می کند تا بار آن را سبکتر کنند و بقیه بخشهای سفینه به سمت تمدن انسانی بازگردد دقیقا مانند قانون نیوتون عمل و عکس العمل برابر و معکوس.
اگر مایل باشید انرژی اضافه محیط فعلی تان را از بین ببرید این نیرو نیز با شدت به نسبت کمتر و برعکس در مقابل شما نیستند. به همین خاطر از نیروهای اضافی که تاثیر بد روی شما میگذارند دست بردارید.
زمانی که زندگی خود را بهبود میبخشید همیشه مشکلاتی وجود خواهد داشت.
انسان بهتری شدن کار سختی است. شما به خاطر شخصیت و ماهیت وجودیتان در جایگاهی هستید که لیاقتش را دارید شما مثل آهنربایی هستید که الگوها را به سمت خود میکشد. اگر قرار باشد عوامل خارجی محیط شما را تغییر دهند به زودی متوجه خواهید شد که به موقعیت اولیهتان بازگشتید. از این رو بیشتر افرادی که در بخت آزمایی برنده می شوند به سرعت به همان فقر و تنگدستی قبلیشان بازمیگردند.
مثال جوجه اردک:
اگر جوجه اردکی را که تلاش میکند و در نهایت از پوسته خود خارج میشود، زیر نظر بگیرید متوجه میشوید که این کار تا چه حد برای او دشوار است. شما حتی ممکن است وسوسه شوید که پوست را بشکنید و به جوجه اردک کمک کنید. اما با انجام دادن این کار در طولانی مدت متوجه میشوید که به جوجه اردک کمک نکرده اید. در واقع شما با این کار باعث کشته شدن جوجه اردک میشوید زیرا تلاشی که در این شکستن پوسته وجود دارد. همان چیزی است که قدرت زیستن را در وجودش ایجاد میکند. آن اردک بدون تلاش و مبارزه کردن زنده نمیماند این مسئله سبب میشود که او در مراحل دیگر زندگی ضعیف و وابسته شود.
به درد نخور ها را از بین ببرید.
هرچه مالکیت کمتری داشته باشید بیشتر خواهید داشت. پیش از این که بتوانید ذهن تان را روی موضوع خاصی متمرکز کنید به محیطی پاک نیاز دارید. چیزهایی را که مرتباً استفاده نمیکنید از جلوی چشمان تان دور کنید. لباس هایی را که در ۶۰ روز گذشته نپوشیده اید را از بین ببرید! شما فقط لباس نیاز دارید. آشپزخانه تان را تمیز کنید. غذاهایی را که نمیخورید دور بریزید زیرا اگر این مواد غذایی اضافی در آشپزخانه نباشند دیگر ذهنتان را درگیر نمیکنند.
چیزهایی که حواستان را پرت میکند از بین ببرید.
دوپامین ماده شیمیایی در مغز است که باعث به وجود آمدن حس لذت در انسان میشود. این ماده به ما در داشتن انتخابهای درست کمک میکند. متاسفانه در دنیای پرتلاطم امروزی بیشتر سطح دوپامین مردم از بین رفته است. بیشتر افراد برای تقویت سطح دوپامین در کوتاه مدت دچار اعتیاد شده اند. هر محیطی برای چیز خاصی بهینهسازی شده است و محیط بیشتر افراد ممنوع از محرک هایی است که به دوپامین در ناخودآگاه آنها نیاز دارد. ذهن آنها به این ماده وابسته است محیط آنها این وابستگی را تسهیل میکند که این ممکن است چرخه مشکل زا باشد.
در دنیای واقعی چگونه است؟
از نظر بیشتر مردم دوپامین به شکل حواس پرتی کوتاهمدتی بروز مییابد که برگرفته از کاری است که باید انجام دهید. بنابراین وقتی دارید روی پروژه کار میکنید و به قسمت های دشوار آن رسیده اید یا حوصله تان از انجام دادن آن سر رفته است چه میکنید؟ بیشتر مردم در چنین شرایطی به جای تلاش دوباره بر روی آن پروژه ذهنشان را از آن دور می کنند. چطور؟ احتمالاً با بررسی کردن ایمیل یا رسانه های اجتماعی یا با گشت و گذار بی هدف در اینترنت.
ممکن است مقداری مواد غذایی شیرین و فراورده های قندی مصرف کنید همه این فعالیتهای لحظههای مختصری را برای مرکز لذت مغز شما فراهم می کند به عبارت دیگر هر یک از این فعالیت ها باعث میشود که در مغز دوپامین آزاد شود.
گزینه های اضافی را حذف کنید.
هرچه انتخاب های بیشتری داشته باشید تصمیمات کمتری خواهد گرفت. دکتر باری شوارتز در کتاب خود با عنوان پارادوکس انتخاب توضیح میدهد که داشتن گزینه های بیشتر چیز خوبی نیست. وجود داشتن گزینه های بیش از حد منجر به انتخاب های سرسری و به بی احتیاطی می شود. از آنجا که گزینههای رقابتی زیادی وجود دارند افراد اغلب از انتخابی که کردهاند رضایت ندارند.
ذهنیت افراد همیشه درگیر این مسئله میشود که آیا انتخاب درستی انجام داده اند یا خیر! هرگز نباید خودتان را کاملا به چیزی متعهد کنید و همواره به رفتارهایی که در گذشته داشته اید رجوع کنید. هرچه افراد گزینه های بیشتری را از زندگیشان حذف کنند به نتایج بهتری میرسند. این امر مستلزم این است که بدانند چه میخواهند یا از مسیری که در آن قرار دارند آگاهی داشته باشند.
مردم اضافی در زندگیتان را حذف کنید.
معمولاً با افرادی در رابطه باشید که شما را بیشتر به یاد آینده بیاندازند تا گذشته. مردم میتوانند باعث ایجاد درگیری یا نابودی زندگی شما شوند. مربی و رئیس دانشگاه آمریکایی داستانی را روایت میکند به این شکل که مرد جوانی به دلیل فقرش سالها با نگاهی ترحم آمیز در مدارس با او رفتار میشد. سرانجام بعد از رسیدن به بلوغ او به ارتش پیوست در حالی که دور از خانه بود تجربیات موفق زیادی به دست آورد و به مقام فرماندهی رسید. سپس بعد از رسیدن به موفقیت توانست به تحصیلاتش ادامه دهد و با فاصله گرفتن از گذشته به آدم جدیدی تبدیل شود.
بعد از گذشت چندین سال وی به شهری که در آن بزرگ شده بود بازگشت اگرچه انسان دیگری شده بود همان ذهنیت قدیمی هنوز هم درباره او وجود داشت. طوری که انگار منتظر بازگشت دوباره او بود! برای مردم شهری که در آن بزرگ شده بود این جوان هنوز همان مردی بود که قبلا او را میشناختند. مردم نمیتوانستند این تغییری که در او رخ داده بود را ببینند الگوی ذهنی آنها همان الگوی بود که در گذشته از آن جوان داشتند و با او نیز همانطور که گذشته رفتار می کردند رفتار می شد!
همین مسئله باعث شد که آن مرد نیز دوباره زندگی گذشته اش را از سر بگیرد. رفتار مردم با وی باعث شد تا دوباره به انسانی ناراحت و افسرده تبدیل شود اما این بار تقصیر خودش بود. وی تصمیم گرفته بود که خود را در محاصره افرادی قرار دهد که در زندگی گذشته است او را پس زده بودند و مدام با او مثل گذشته رفتار می کردند.
حذف کردن افراد مهم مثل دوستان و حتی اعضای خانواده از زندگی بسیار سخت است ولی به این معنا نیست که شما باید آنها را تا ابد کنار بگذارید به ویژه کسانی را که خیلی دوست دارید. شاید فقط لازم است مرزهایی بین رابطه تان به وجود بیاورید که هر دو گروه را از سازگاری منفی باز دارید حقیقت این است که شما هرگز نمی توانید آنها را مجبور کنید که تغییر کند پس بهتر است خودتان تغییر کنید.
آنچه خواندید برگرفته از کتاب “خواستن توانستن نیست” بنجامین هاردی بود. آقای هاردی از نویسندگان و سخنران های معروف در زمینه کاری خود هستند. تیم مجرب آلفا کوچ به همراه اساتید با تجربه خود این فرصت را به شما میدهد تا با جلسات کوچینگ فردی بتوانید تشخیص خوبی از گره های ذهنی خود داشته باشید، افراد سمی زندگیتان را شناسایی کرده و در جهت آزادی ذهنی که اصل مهمی در زندگی است، گامی به جلو بردارید.
دیدگاهتان را بنویسید